معرفی کتاب

معرفی کتاب همه چیز بودن؛‌ راهنمای آنان که (هنوز) نمی‌دانند می‌خواهند چه‌کاره شوند – نوشته امیلی واپنیک

«می‌خواهید چه کاره شوید؟» این سؤالی است که در دبستان موضوع انشای بچه‌های دهه شصتی بود. خودم و بعضی از دوستان از پاسخ درمی‌ماندیم: همان قدر می‌خواستم پزشک بشوم که نویسنده و یک مخترع و حتی کلمه دانشمند هم زمانی در زبانم افتاده بودم. اما این سؤال در جوانی و میانسالی هم درست از سر بعضی از ماها برنمی‌دارد. همان‌هایی که دوست دارند از این شاخه به آن شاخه بپرند. مثلا پزشک باشند، اما مربی‌گری فوتبال را هم دوست داشته باشند. ورزشکار باشند، اما استعداد خود را در بازیگری بدانند!

کتاب همه چیز بودن؛‌ راهنمای آنان که (هنوز) نمی‌دانند می‌خواهند چه‌کاره شوند، برای کسانی است که نمی‌خواهند فقط به یک موضوع بپردازند و از دیگر علایق‌شان دست بکشند. شاید بهتر است بگویم این کتاب برای انسانهای کنجکاو است؛ برای کسانی که با یادگیری چیزهای جدید و خلق کردن و دگرگونی هویت، اشتیاق را تجربه می‌کنند.

در فرهنگ ما، آرام و قرار گرفتن و «چسبیدن به یک چیز»، معمولا توصیه‌ای خردمندانه تلفی می‌شود؟ شاید شرط بقا در در آینده متلاطم و مبهم، همین باشد.

در فرهنگ ما، عبارت «علامه دهر» که امروزه به طعنه بیان می‌شود، زمانی به بزرگانی اطلاق می‌شده که به علوم زمانه‌ی خود اشراف داشتند: ابوعلی سینا، شیخ نصیرالدین طوسی، جابر ابن حیان، زکریای رازی، خیام و دیگران از همین دسته بودند. البته با گسترش دانش انسانی، «بحرالعلوم» بودن به راحتی قبل ممکن نبود، اما آنچه حائز اهمیت است ارزش شمرده شدن این گوناگونی علایق در گذشته بوده که امروزه به این صورت نیست. پس ارجحیت یافتن «تخصص گرایی» بر «کل گرایی» یک فرآیند تدریجی بوده است.

میتوان با نگاهی به تاریخ بشریت، این روند حرکت از کل گرایی به تخصص گرایی را مشاهده کرد. انسان اولیه نیازمند توانایی‌ها و فعالیت‌های متنوعی برای تضمین بقاء و تامین نیازهایش بود: شکار، ساخت مسکن، تهیه لباس و غیره. با آغاز شهرنشینی، بسیاری از امور در قالب مشاغل میان افراد جامعه تقسیم شد و شاهد پیدایش صنعتگران متخصص بودیم.

سفارش طراحی سایت در کارلنسر با قیمت توافقی
کلاه تبلیغاتی
خرید بلیط لحظه آخری هواپیما از فلایتیو
لیزر هموروئید

درمان بواسیر در کلینیک تخصصی هموروئید تهران

کلاه تبلیغاتی
خرید فرفره انفجاری

روند تخصصی شدن مشاغل با انقلاب صنعتی و به طور خاص، با فراگیر شدن خطوط تولید، موجب محدودتر شدن حیطه فعالیت‌های کارگران شد. در عمل، بسیاری از کارمندان مسئولیت انجام عملیات بسیار ساده و تکراری را بر عهده داشتند و فراتر از آن انتظاری از آن‌ها نمی‌رفت.

اما تغییرات اساسی دهه‌های اخیر نیاز به بازنگری در امرکل گرایی را ایجاب می‌کنند. از یک سو، با گسترش علوم مختلف شاهد توسعه حوزه‌های میان رشته‌ای بوده‌ایم که با اختلاط زمینه‌های متفاوت، خالق نوآوری‌ها و نگاه‌های نوینی بوده‌اند. توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات، دسترسی به دانش و روش‌های به روز را تسهیل کرده و امروزه یادگیری یک مهارت جدید به سهولت با مشاهده محتوای آموزشی در اینترنت و تمرین کردن، ممکن است.

همچنین، پروژه‌های کلانی که در سطوح مختلف علم و صنعت رقم می‌خورند، علاوه بر متخصصانی از حوزه‌های مختلف، نیازمند مدیرانی است که توانایی درک و برقراری ارتباط میان تیم‌ها را دارا باشند. از این رو، در دنیای کنونی نیاز و فرصت بیشتری برای ترکیب علایق و علوم مختلف وجود دارد.


افسانه ندای راستین پرسش «می خواهی چکاره شوی…» به ما تذکر می‌دهد که ناچاریم فقط یک چیز باشیم و این یکی از دلیل‌های عمدهای است که چرا این سؤال می‌تواند روح و روان ما را به هم بریزد.

اما اگر در این چارچوبها نگنجیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فرض کنیم شما درباره چندین موضوع مختلف کنجکاوید و می‌خواهید در زندگی کارهای بسیاری انجام دهید. اگر نتوانید یا نخواهید فقط به یک مسیر حرفه‌ای قناعت کنید، ممکن است نگران شوید که برخلاف همه، ندایی راستین ندارید و به همین خاطر، زندگی‌تان بی‌هدف است.

درواقع این طور نیست! برعکس، دلیل‌های بسیار جالبی برای گرایش شما به حرکت میان زمینه‌های مختلف و بلعیدن دانش و تجربه‌های تازه و هم چنین آزمودن هویت‌های جدید وجود دارد.

شما ممکن است چند پتانسیلی باشید. یعنی کسی که علاقه‌ها و فعالیت‌های خلاقانه‌ی بسیاری دارد یا ممکن است همه چیزدان باشید، یعنی کسی که دربارهی چیزهای مختلف دانش بسیاری دارد یا همه کاره یعنی کسی که می‌تواند در حوزه‌های متنوع، کاری مقبول ارائه کند یا اصلاحا اسکنر باشید، یعنی  فردی با کنجکاوی بسیار درباره موضوع‌های پراکنده فراوان!

در ببشتر فرهنگ‌ها و جوامع نظر خوبی در مورد آدم‌های چندظرفیتی که کارهای متفاوت انجام می‌دهند، وجود نارد. آنها آدمهای سست عنصری پنداشته می‌شوند که که ناتوانی‌شان در متعهد شدن به یک چیز نقصی است که نابودشان می‌کند.

تقریبا هر زبانی، از عربی گرفته تا کره‌ای، نسخه‌ای معادل اصطلاح «همه کاره وهیچ کاره» دارد. اصطلاح اسپانیایی Quien mucho abarca poco aprieta یعنی «آن کس که چیزهای بسیاری را در آغوش می‌کشد و زور اندکی دارد»؛ در زبان لیتوانیایی جمله Devyni amatai desimtas badas معنای نزدیکی به این جمله دارد: «وقتی ۹ حرفه داری، دهمین آن‌ها گرسنگی است.» وقتی ویتنامی‌ها می‌گویند Mt ngh cho chn , cdn hon chin ngh اساس قضاوت‌هایی را بیان می‌کنند که علیه ما وجود دارد: «استاد بودن در یک کار بهتر از متوسط بودن در ۹ کار است.»

اما آیا چند پتانسیلیها واقعا در کارهای‌شان متوسط هستند؟ آیا آنها از دانش بی‌بهره هستند و به این دلیل از نظر اقتصادی زندگی پرمشقتی پیش رو خواهند داشت؟

از نظر ریاضی شاید با عقل جور دربیاید: اگر شخص الف ده هزار ساعت را برای تخصص یافتن در حرفه‌ای صرف کند و شخص ب برای چهار حرفهی متفاوت دوهزاروپانصد ساعت صرف کند، آن‌گاه قاعدتا شخص ب در هر یک از رشته‌ها مهارت کمتری خواهد داشت (یعنی به متوسط بودن نزدیک‌تر است)؛ درست است؟

این ادعا بر این تفکر استوار است که ویژگی مهم صرفا مهارت است. ادعای نویسنده کتاب این است که خلاقیت و نبوغ و اشتیاق به اندازه مهارت اهمیت دارند. آیا کسی که دهها سال موسیقی آموزش دیده است، در مقایسه با کسی که برای مدت نسبتا کوتاهی نوازندگی می‌کند، الزامأ موسیقی زیباتری یا پرفروش‌تری خلق می‌کند؟ آیا معلم مجرب دبیرستان تاثیرگذارتر از معلمی است که در مقایسه با او تازه کار به شمار می‌رود اما از شوق وذوق لبریز است؟ جواب هر دو مورد نه است یا اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، الزاما نه.

به قفسه‌ی کتابخانه‌تان نگاهی بیندازید. گمان می‌کنم شما صرفا درباره یک موضوع مطالعه نمی‌کنید (ریاضیات، موسیقی، سیاست، فلسفه)؛ احتمالا عاشق عنوان‌هایی هستید که ترکیبی از چند موضوع هستند. با وارسی کتابخانه‌ی خودم کتاب‌هایی را می‌بینم که به روابط میان رشته‌ها مربوط هستند: معماری و روان‌شناسی، ریاضی و رنگ، فلسفه‌ی راه رفتن؛ هم چنین کتابهایی را می‌بینم که سبک‌ها را با هم درمی آمیزند، مثل خاطره نویسی‌هایی در قالب نظم و حتی کتاب طنز درباره اضطراب. این کتابها را لابد چند پتانسیلیها تألیف کرده‌اند. درحالی که تخصص گراها در حیطه‌ای مشخص پیشرفت می‌کنند، چند پتانسیلی‌ها زمینه‌های گوناگون را با هم ترکیب می‌کنند و در فصل‌های مشترک پیش می‌روند. این کار به ما اجازه کسب دانشی ژرف درباره روابط میان حوزه‌ها می‌دهد.

چند پتانسیلی‌ها چطور می‌توانند با استفاده از توانایی‌های‌مان پیشگام باشند؟

بهتر است پنج کار را بررسی کنیم که چند پتانسیلی‌ها خیلی خوب انجام می‌دهند:

نقطه قوت چند پتانسیلی‌ها

۱: ترکیب ایده‌ها

۲. یادگیری سریع

۳: تطبیق پذیری

 ۴: کلان اندیشی

۵: برقراری ارتباط و ترجمه


کتاب همه چیز بودن؛‌ راهنمای آنان که (هنوز) نمی‌دانند می‌خواهند چه‌کاره شوند
نویسنده: امیلی واپنیک
مترجم: سعید دانشمندی
نشر نوین

عنوان اصلی:

How to Be Everything: A Guide for Those Who (Still) Don’t Know What They Want to Be When They Grow Up
Emilie Wapnick

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا