
فیلم نوتبوک را تا همین چند وقت پیش ندیده بودم، این فیلم اقتباس سینمایی رمان نیکلاس اسپارکس است که در سال ۲۰۰۴ توسط نیک کاساوتز و با بازی رایان گاسلینگ و ریچل مکآدامز ساخته شد.
این فیلم، قطعا ارزش دیدن را دارد، گرچه داستان عشق یک زوج ناهمگن از نظر موقعیت اجتماعی و اقتصادی، تاریخی به وسعت بشریت دارد و نیز با اینکه با دیدن قسمتی از فیلم، میتوان انتهای آن را حدی زد، اما فیلم ظرافتها و شاعرانگیهایی دارد که دیدنش را لذتبخش میکند. از فیلمبرداری خوب فیلم و همچنین بازیسازی خوب آمریکای قدیم در این فیلم درام رمانتیک هم نباید گذشت.
با همین مفهوم و محتوا در سالهای اخیر فیلمهای دیگری هم ساخته شدهاند، مثل فیلم Away from Her با کارگردانی سارا پولی و بازی ژولی کریستی.
سفارش طراحی سایت در کارلنسر با قیمت توافقی
کلاه تبلیغاتی
خرید بلیط لحظه آخری هواپیما از فلایتیو
لیزر هموروئید
درمان بواسیر در کلینیک تخصصی هموروئید تهران
کلاه تبلیغاتی
خرید فرفره انفجاری
در هر دوی این فیلمها فراموشی یکی از زوجها، باعث پریشانی دیگری شده بود.
اما اختلالات روانپزشکی، فقط در دنیای سینما موقعیتها درام، متضاد و حتی تراژدی نمیآفرینند، مسلما در عالم واقع هم این مشکلات مرتب رخ میدهند.
خبری که امروز خواندم، از جهاتی داستان همین فیلمها را در ذهنم تداعی کرد:
سال ۲۰۰۶، جف اینگرام، میخواست به عیادت دوستش برود که در ایالتی دیگر به شدت بیمار بود و آخرین روزهای زندگیاش را سپری میکرد، اما او هرگز به خانه دوستش نرسید، او بدون خودرو و کارتهای بانکی و هویتیاش در حالی که حافظه خود را کاملا فراموش کرده بود، سر از ایالتی دیگر درآورد!
جف اینگرام مبتلا به نوع خاصی از فراموشی با منشأ روانپزشکی شده بود که پیش از این در «یک پزشک» در مورد آن نوشته بودم: گریز تجزیهای یا dissociative fugue.
در این بیماری، شخص مبتلا ناگهان هویت و شخصیت خود را فراموش میکند، او حتی نزدیکترین کسان خود را هم به یاد نمیآورد، بعضی از این افراد صدها کیلومتر دورتر از محل زندگی اصلی خود، هویتی جدید برای خود میسازند. این وضعیت ممکن است چند ساعت تا چند سال ادامه پیدا کند. بر اساس تحقیق که اخیرا روی این بیماران انجام شده بود، مشخص شده بود که آنها به طور متوسط ۷۵۰ مایل از محل زندگی اصلی خود دور میشوند!
در این بیماری خبری از مشکل بدنی یا ارگانیک در مغز نیست، پس نباید آن را در دسته بیماریهای مثل زوال عقل یا آلزایمز قرار بدهید.
معولا استرسهایی مثل مشکلات زناشویی، مشکلات اقتصادی، افسردگی میتوانند عامل ایجادکننده این وضعیت باشند.
افرادی که در این وضعیت هستند، معمولا تنها به بقای خودشان فکر میکنند، آنها ذهنیت روشنی در این حال ندارند و فقط سعی میکنند طوری روز را به شب برسانند، در این مسیر آنها ممکن است مرتکب جرمهایی مثل سرقت خودرو یا اسناد هویتی هم بشوند.
سرانجام به خاطر اینکه افراد پیرامونی این بیماران، از آنها مرتب درخواست میکنند که نام و هویت خود را مشخص کنند، آنها متوجه فراموشی خود میشوند، در مورد آقای اینگرام، این مطلب هنگامی اتفاق افتاد که او به بیمارستانی در دنور مراجعه کرده بود و پذیرشدهنده از او درخواست مشخصات میکرد.
معمولا بیشتر این بیماران با همان سرعتی که حافظه خود را از دست میدهند، حافظه خود را به یاد میآورند. پزشکان تصور میکنند که بیماری سخت دوست اینگرام محرکی برای این مشکل شده است.
بعد از اینکه مسئولان بیمارستان متوجه مشکل آقای اینگرام شدند، در جستجوی راهی برای مشخص کردن هویت او و پیدا کردن آشنایان و خانواده برآمدند، خوشبختانه در این مورد رسانه تلویزیون به کمک آمد و با پخش خبرهایی در مورد او حتی حضورش در چند برنامه صبحگاهی، سرانجام برادر نامزدش او را شناخت. بعد از آن نامزد او –پنی– با پلیس دنور تماس گرفت و توانست با اینگرام صحبت کند.
برای اینکه مجددا این وضعیت پیش نیاید و او گم نشود، دستگاه GPS ویژهای با قیمت ۴۰۰ دلار را در کفش او جاسازی کردهاند و به علاوه اطلاعات او روی بازوی چپش خالکوبی شده و یک فلش حاوی اطلاعات پزشکی به گردن او آویخته شده است.
برخلاف فیلم نوتبوک، اینگرام تا حالا حتی به صورت موقت هم، خاطره آشنایی سهساله اش را با نامزدش به خاطر نیاورده است، اما این دو سعی کردند دوباره عاشق بشوند، سرانجام این دو به هم رسیدند و ازدواج کردند.
اما پنی، هر زمان که اینگرام دیر به تماسهای تلفنیاش پاسخ میدهد، میترسد که همسرش دوباره او را فراموش کرده باشد.
منبع